کتاب سالهای بخصوص: ناکامی وکامیابیهای مستندسازی با حالوهوایی داستانی شروع میشود؛ دو موقعیت: کارمند تلویزیونی که مرخصی طولانیمدت گرفته تا به فرانسه برود و یحتمل همان جا رحل اقامت بیافکند، اما با شروع تظاهراتهای خیابانی در تهران، همهی هوش و حواسش به ایران است و سرانجام برمیگردد، البته وقتی که به ایران میآید حکومت هم دیگر عوض شده و «تلویزیون ملی ایران» شده است «سیمای جمهوری اسلامی ایران». او که همهی پلها را پشت سرش نسوزانده، برمیگردد به تلویزیون. موقعیت دیگر به دورهای مربوط میشود که نویسنده تصمیم گرفته به جای کار فیلمسازی، دستفروشی و کاسبی را بیازماید، اما در مییابد که برای کار مستندسازی ساخته شده و باز میگردد به مستندسازی. در باقی کتاب هم از این فرازهای زندگی شخصی هست، اما بدنه اصلی کتاب اختصاص یافته است به تک تک فیلمهای مستندی که ابراهیم مختاری ساخته است. او در این کتاب به فیلم داستانی زینت نپرداخته، چون در موضوع کتاب که مستندسازیست نمیگنجیده است. به گمان من اما، اینکه او از مستندسازی چه به سینمای داستانی برده است میتوانست موضوع جالبی باشد و جا داشت در کتاب بیاید.
ابراهیم مختاری شاید تنها فیلمساز مستند ما باشد که تجربههای فیلمسازی خود را تئوریزه کرده (و میکند). سینمای مستند حوزهای است که شیوههای آفرینش هنری در آن با سینمای داستانی تفاوتهای اساسی دارد و این شیوهها هنوز که هنوز است به شکل جدی تدوین نشده است. این کتاب نمونهای است از ترکیب زندگینامه و جمعبندی تجربههای مستندسازی و کوشش برای تئوریزه کردن این تجربه و بهرهگیری از آنها در فیلمهای بعدی. با فیلمسازی روبهرو هستیم که نه تنها فیلم میسازد، بلکه میلی نیرومند در او عمل میکند که شیوهای برای مستندسازی تدوین کند بدون اینکه البته بخواهد برای همه نسخه بپیچد که شیوهاش تنها شیوه است.
در ساخت فیلم اجارهنشینی (۱۳۶۱) با مشکلی غیرقابل پیشبینی مواجه میشوند. بعد از این که با تلاش زیاد اجازهی فیلمبرداری از اجرای حکم تخلیهی یک مستاجر را میگیرند، و به محل اجرای حکم میروند:
مامور اجرا در برابر اصرار مالک به تخلیهی اثاث مستاجر قدری دور و بر خود چرخید و به ما گفت فیلمبرداری نکنیم تا حکم را اجرا کند. ابتدا متوجه مقصودش نشدم. گفتم ما برای فیلمبرداری از اجرای حکم آمدهایم. مامور گفت: «خونوادهام اگه ببینن من اثاث مردم را تو خیابان میریزم که دیگه تو خونه راهم نمیدن، دیگه نمیتونم تو محله زندگی کنم.» (ص ۴۱)
این نمونهی ساده تمامی تفاوت مستندسازی با فیلم داستانی را نشان میدهد. در مستندسازی با آدمهای واقعی سروکار داریم و بنابراین ملاحظات آنها اهمیت پیدا میکنند و اخلاق در مستندسازی همین درک موقعیت آدمها و توجه به ملاحظات اخلاقی آنهاست.
در همین بخش مختاری نگاه خود به مستندسازی و واقعیت را چنین خلاصه میکند:
تفاوت است میان دیدگاهی که میکوشد واقعیت را وادار کند به حقیقت دلخواه او برسد با دیدگاهی که میکوشد از دل واقعیت به حقیقت برسد. … آرزوی من رسیدن به حقیقت مطلوب از دل خود رویداد بود، نه با دستکاری در رویداد. (ص ۴۵)
رویکرد «بیرون کشیدن حقیقت از دل واقعیت» و کمک به باز شدن واقعیت در برابر دوربین آن چیزی است که در تجربههای فیلمسازی بعدی مختاری هم حضور دارد.
برای ساخت فیلم یک سفر صیادی (۱۳۶۵) مختاری و گروه فیلمبرداریاش با یکی از ماهیگیران همراه میشوند تا از تصویرهای صید ماهی فیلم بگیرند. روزها میگذرد و یک ماهی هم نمیتوانند بگیرند و گروه فیلمسازی ناراحت که تصویر جالبی نتوانسته است بگیرد. اما در این جا کارگردان ناگهان درمییابد که این موقعیت در واقع موضوع اصلی فیلمش میتواند باشد:
طرح دیگری در ذهنم شکل گرفت که نقطه مقابل طرح پیشین بود؛ فیلمی از تقلای ماهیگیران در دریای بیماهی. … همهی کوششهای بیحاصل، انتظارها، وقتکشیها و گشتزنیها در دریای خالی از ماهی از لحظات اصلی فیلم شد. آنچه را به عنوان زمان مرده در این دو روز به آن بیاعتنا بودم معنایش در این طرح کشف شد. (ص ۷۶)
فیلم ملا خدیجه و بچههایش دربارهی زن پیری است که در حیاط خانهاش در یزد از روی قران به بچهها درس خواندن و نوشتن میدهد. مختاری میداند که او گاهی از درخت انجیر حیاط بالا میرود و برای بچهها انجیر میچیند. او دوست دارد از این صحنه فیلم بگیرد، اما میداند ملاخدیجه راضی نیست جلوی دوربین از درخت بالا برود. در صص ۱۰۳-۱۰۴ کتاب او شرح داده است که با چه لطایفالحیلی کاری میکند که ملا از درخت بالا برود و یکی از صحنههای جذاب فیلم خلق شود. فهم آدمها و موقعیتهای آنها و طراحی موقعیتهایی که آنها را در لحظات درست و گویا و جذاب نشان دهد، از تواناییهای مستندساز است.
مختاری اهل نظر است و در آخرهای کتابش روش خود و رویکردش به مستندسازی را چنین جمعبندی میکند:
واقعیت آن طور که میخواهیم همواره دم دست ما نیست تا هروقت خواستیم با آن فیلم مستند بسازیم. به همین علت در فیلمهای مستندی که میساختم، «باروری واقعیت» برای «زایش رویدادی» که معنای دلخواهم را داشته باشد اهمیت بسیار داشت. (ص ۱۲۳)
به عبارت دیگر مستندساز با شناختی که از آدمها و موضوع دارد باید کاری کند که رویداد دلخواهش شکل بگیرد. البته بدون اینکه بر تمام جزئیات آن کنترل داشته باشد. اما:
زایش رویداد یک بار روی میدهد. محال است رویدادی دوباره به همان شکل باززاده شود. به یاد میآورم استاد بهاری را در ساختمان رادیو ارک که نخستین بار اول تا چه اندازه برای دیدار یادگارهای گذشتهاش شورواشتیاق داشت و در بار دوم چگونه از همهی اشتیاق خود تهی شده بود. کسانی که رویدادی را تکرار میکنند رویداد را زندگی نمیکنند، بازی میکنند. البته این بازی در سینمای داستانی میتواند چنان درونی شود که به کیفیت زندگی کردن برسد. در سینمای مستند این بازی را میتوان به رویداد زنده تبدیل کرد که کردهاند؛ با تکرار رویداد در قاب تصویر و پیش چشم تماشاگر، به عنوان رویدادی دیگر و نو از یک رویداد قدیمی و آشنا… بخش مهمی از کارگردانی مستند هنگام زایش رویداد صورت میگیرد. شکار رویداد به هنگام زائیده شدن و نحوهی صورتبندی آن در فیلم یا ویدئو توسط مستندسازی میتواند به «آفرینش رویداد» در اثر منجر شود. … (ص ۱۲۴)
نقل جمعبندیهای مختاری به معنای تائید دیدگاههای او از سوی نگارنده نیست. آنچه اهمیت دارد کوشش پیگیر او برای جمعبندی تجربیاتی است که در غیر این صورت از دست میروند و رسیدن به یک سبک خودآگاهانه در فیلمهایش. مثلاً وقتی سخن از مقایسهی فیلم داستانی و مستند میآید، مختاری زیاد وارد جزئیات نمیشود. او معتقد است که بازی بازیگران حرفهای میتواند به کیفیت «زندگی کردن» برسد، در حالی که شاید در انواعی از بازیگری شیوههای دیگری در کار باشد و از سوی دیگر روش استفاده از بازیگران نیمهحرفهای یا غیرحرفهای را داریم. خود مختاری در فیلم زینت مثلاً جز موضوع مستند از سبک مستند یا مستندنما هیچ استفادهای نمیکند. اما این موضوع دیگریست.
در طول کتاب مختاری بارها مسائل مربوط به سازمان تولید و سرمایه و توزیع فیلم مستند را هم مطرح میکند. واقعیتیست که این امور جزئی از کار مستندسازیاند، بخصوص اگر مانند مختاری همیشه تهیهکنندهی فیلم خودت هم باشی. اینها البته موضوعاتی قدری تخصصیترند اما پرداختن به آنها، برای دادن تصویری جامع از کارِ کارگردانی فیلم مستند، ضروری است.
منتشر شده در سایت وینش