توضیح:
مقاله ای که میخوانید برای انتشار در پیش از برگزاری مجمع عمومی خانه سینما – که قرار بود در تاریخ ۳۱/۳/۸۸ برگزار شود – نوشته شده بود. در شرایط سیاسی ملتهب آن زمان کسانی برای واداشتن مدیریت خانه سینما به موضع گیری سیاسی مطلوب خود اظهاراتی کردند و برخی از آنان کارهای نکرده را به خانه سینما نسبت دادند و برخی هم از این فراتر رفته، به جامعه صنفی سینمای ایران تهمت ها زدند که نشان می داد برای رسیدن به خواستهایشان تضعیف جامعه سینمائی و نهاد صنفی سینما برایشان اهمیتی ندارد.
در چنینی آشفته بازاری دور از ذهن نبود این مقاله هم که در نقد ساختار خانه سینما – اگرچه برای تقویت نظام تشکیلاتی آن – نوشته شده بود جزو حملات به خانه سینما قلمداد شود و من که چنین قصدی نداشتم از چاپ آن درگذشم.
خوشبختانه یا متاسفانه مجمع عمومی خانه سینما در تاریخ یادشده برگزار نشد و به تاریخ ۲۴/۴/۸۸ افتاد که از آن امواج حملات کاسته شده و جا برای انتشار این مقاله – که در اصل نقد ساختار صنفی سینمای ایران است- باز شده است
بازرس خوب، بازرس مرده است.
در خانه سینما، بازرس خوب، بازرس مرده است. این را من نمی گویم. اساسنامه خانه سینما میگوید.
در ایران ۲۹ انجمن صنفی سینمائی وجود دارد که همهی این ۲۹ صنف، عضو حقوقی خانه سینما هستند و به واسطه عضویت آنها اعضای حقیقی انجمنها هم (که تعدادشان به حدود چهار هزار نفر میرسد) عضــو خانه سینما میشوند. این انجمنها هر کدام یک « رکن اجرائی » و یک « رکن نظارتی » دارند که مستقل ازهم، امّا پابپای هم، امور « اجرائی » و « نظارتی » مربوط به اعضای حقیقی خود را پیش میبرند.
اساسنامه خانه سینما برای ساختن تشکیلات خود تنها با « رکن اجرائی » صنف ها « مجمع عمومی خانه سینما » را می سازد و بقیه تشکیلات خود را هم تماماً روی همین « یک رکن » بنا می کند. از آنجا که نمی شود نهادی ـ چون خانه سینما ـ بدون رکن نظارت باشد، خانه سینما از همین نمایندگان اجرائی یک « رکن نظارت » (یعنی بازرس) هم برای خود خلق می کند. در حالی که رکن اجرائی « حق نظارت » ندارد که بخواهد بازرس خانه سینما را خلق کند.
بعضی می گویند « مجمع عمومی » برای خود بازرس خلق می کند. امّا کار مجمع عمومی تأمین حقوق و منافع اعضا است و دلیلی ندارد « حق نظارت » انجمنها را حذف کند.
اگر این گفته مشهور را بپذیریم که « بازرس چشم و گوش اعضا است»، خانه سینما در نخستین پله تشکیلات خود چشم و گوش ۲۹ صنف ( با حدود چهارهزار عضو) را کور و کر می کند و با این خلاف نطفه « عدم حقانیت تشکیلاتی » خانه سینما را می کارد.
با چنین کاری، نخستین جایی که دچارعدم حقانیت میشود همان پله اول، یعنی « مجمع عمومی خانه سینما » است. پس از آن بازرس خانه سینما است که حق نظارت از بازرسان اصناف به او نمیرسد. بدیهی است « هیئت مدیره خانه سینما » هم که معلول چنین مجمع عمومی است از عدم حقانیت بی نصیب نمـی ماند. در واقع اسـاسنامه خانه سینما، تشکیلات صنفــی خود را دچار بحران « عدم حقانیت » میکند.
حال ببینیم چنین بازرسی در چنین تشکیلاتی چه میکند. بسیار منطقی است که اغلب اعضاء انتظار داشته باشند بازرس خانه سینما بر عملکرد صنفی، فرهنگی و مالی هیئت مدیره خانه سینما، همچنین بر جشن خانه سینما و بر عملکرد نمایندگان خانه در شورای صنفی نمایش و شورای پروانه ساخت نظارت داشته باشد. به این ها بفزائیم اختلافات صنفی میان هیئت مدیره و بازرسان صنفها و گاه حتی شکایت صنفی اعضای حقیقی از هیئت مدیره و بازرس صنف های خود هم ( به ویژه در صنفهای میانه و پائین دست ) پای رکن نظارت خانه سینما را به میان میکشد.
درست است که بازرس به امور اجرائی نمیپردازد امّا حتی نظارت بر این امور که در عمل بسیار گسترده است به سازوکاری نیاز دارد که بازرس را در جریان امور مجموعه تشکیلات قرار دهد. امّا چنین سازوکاری وجود ندارد و بازرس از جریان امور بی خبر است مگر آنکه خود در پی اطلاعات برود. در اساسنامه خانه سینما، امکان بهرمندی از خدمات برای امر نظارت نیزپیش بینی نشده است و بازرس باید در هر گام از « رکن اجرائی » کمک بگیرد در حالی که ممکن است مدیر اجرائی در همان امر با او اختلاف نظر داشته باشد و برایش مانعتراشی کند. ارتباط با بازرس صنفهای ۲۹ گانه هم که میتوانست منبع اطلاعات بازرس خانه سینما باشد در اساسنامه کنونی خانه سینما به رابطهای بیرون از وظائف او و حتی به رابطه ای خلاف میتواند تعبیر شود.
ایراد اساسنامه خانه سینما محدود به مورد های یاد شده نیست. ضعف ساختار بازرسی خانه سینما بازرسان صنفهای عضو را هم به بی عملی میکشاند، زیرا در اختلاف میان بازرس صنف ها با رکن اجــرائی صنف ها، بازرسها یا به ســوی «هیئت مدیره » خانه سینما کشیده می شوند یا به سراغ « بازرس » خانه سینما میروند که هردوی اینان نمایندگان رکن اجرائی هستند و از بازرسان نماینده ای در ترکیب آنان نیست. بنابراین تنها راه دیگری که میماند مراجعه به مجمع عمومی است. امّا مجمع عمومی که سالی یک بار و برای مدت یکی دوساعت تشکیل میشود توانائی آن را ندارد که موارد اختلاف را داوری و رأی صادر کند، ضمن آنکه در ترکیب مجمع عمومی هم بازرسان نماینده ای ندارند. مجموعه این عوامل است که برخی از بازرسان یا حساسیت خود را از دست میدهند. یا تابع مدیر اجرایی میشوند.
اعضای حقیقی هم (یعنی همان حدود سه چهارهزار عضو) وقتی میبینند، بازرس آنها نقش مؤثری در احقاق حقوق آنها ندارد با احساسی از ناکامی و ناکارآمدی تشکیلات صنفی تسلیم مدیران اجرائی میشوند و می کوشند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و اعتقاد به تشکیلات صنفی روز به روز سست تر می شود.
علت این امر آنست که خانه سینما از آغاز تأسیس با رکن « اجرائی » به راه افتاد و رکن اجرائی در طول تمام این سالها تنها خود را تناور کرده است و در بند گسترش تشکیلات صنفی نبوده است.
به عنوان مثال اکنون خانه سینما دارای نهاد « هیئت داوری » است که تنها به دعوای اعضای حقیقی بر سر دستمزدهایشان می پردازد در حالی که برای تشکیلاتی که آغاز پیدایش خود را می گذراند رسیدگی به اختلافات و دعاوی صنفی بسیار مهم تر از پرداختن به اختلافات مالی است اما نگرانی رکن اجرائی از داوری خود توسط نهادی مستقل از آن موجب شده است “قوه داوری صنفی” که به اختلافات صنفی رسیدگی کند شکل نگیرد و “قوه داوری صنفی” به هیئت داوری در باب مسائل مالی کاهش یابد.
از طرف دیگر خانه سینما از داشتن نهادی که مفاد اساسنامه ها و آئین نامه های صنفی را برای تشکیلات صنفی سینما تولید کند تا نیازهای حقوقی اصناف و رکنهای متفاوت تشکیلاتی را در موارد اختلاف رفع کند نیز محروم مانده است که معنای آن این است که تشکیلات صنفی از داشتن “قوه مقننه صنفی” نیز بی نصیب نگه داشته شده است.
به این دلیل ها تشکیلات صنفی سینما تنها به دو رکن « اجرائی » و « نظارتی » محدود شده است که جمع این دو رکن، “قوه مجریه صنفی” سینما را می سازند که از این دو نیز رکن اجرائی از همه سو تقویت و رکن نظارت از همه سو تضعیف میشود.
امّا « نقدی که تنها به نکات منفی بپردازد نقد خوبی نیست.» برای خروج از این وضع نامناسب تنها راه قانونی رجوع به همین مجمع عمومی کنونی خانه سینما است. در وضعیت کنونی همین مجمع عمومی میتواند با اصلاح اساسنامه راه ورود بازرسان صنفها را به خود باز کند تا همان گونه که رکن اجـــرائی صنف ها با بهم پیوستن شان « رکن اجرائی خانه سینما » را انتخاب میکنند، « رکن نظارت » صنف ها هم با بهم پیوستنشان « رکن نظارت خانه سینما » را انتخاب کنند. با این اصلاح عدم حقانیت صنفی « مجمع عمومی » رفع میشود و مجمع عمومی خانه سینما که اکنون مجمع عمومی رکنهای اجرائی است به « مجمع عمومی اصناف سینمای ایران » بدل میشود.
در پی این اصلاح، ارتباط بازرسان صنفها با « بازرس خانه سینما » برقرار میشود و بازرس خانه سینما به بازس اصناف بدل میشود و منطقاً هیئت مدیره خانه سینما هم به حقانیت لازم دست مییابد.
اهمیت این اصلاح تنها رفع عدم حقانیت تشکیلات کنونی خانه سینما نیست. بلکه مهیا کردن امکان مشارکت بیشتر اصناف در تشکیلات صنفی است که زمینه ساز شکل گیری “قوه قضائی” و “قوه قانونگذاری” صنفی نیز هست.
در حال حاضر خانه سینما یک « باشگاه صنفی سینمائی » است. با این اصلاحات این تشکیلات صنفی میتواند گامهای بعدی را برای رسیدن به « جامعه اصناف سینمای ایران » که از آن بسیار دور است بردارد.
ابراهیم مختاری- ۲۲/۴/۸۸