من و سردبیر
وقتی که دیگر داشت خیالم راحت میشد که بلا گذشت و کسی درپی نامه ای که چندی پیش از من بهمناسبت «بیستسالگیمجلهفیلم» مطلبی خواسته بود نیست، صدای نازک منشی مجلهفیلم گفت: گوشی خدمتتان آقای گلمکانی میخوان با شما صحبت کنن. پیشاز آنکه گلمکانی موضوع را پیش بکشد گفتم چیزی بهنظرم نرسیده است که به درد بیست سالگی مجله شما بخورد.سردبیر صبرکرد تا من آنچه عذرو بهانه داشتم بیاورم بعد شروع کرد به یادآوری بحث و دیدارهائی که بهمناسبتهائی در این بیست سال باهم داشتیم و در پایان گفت من اصراری ندارم که حتما مطلبی برای بیست سالگی مجله فیلم بنویسید ولی این صحبتها اگر در ذهن شما موضوعی را بیدار کرده باشد مال ماست.
حدود ده سال پیش بود، بلاخره یک روز هرآنچه که راجع به نظام پوسیده تولید تلویزیون نوشتهبودم را برداشتم بردم مجله فیلم دادم به محرابی««مدیرمسئول»» و خواهش کردم بخواند ببیند چاپ شدنی هست و اگر هست بعداز چاپ مشکلی برای من درست نمیکند؟ چندروزبعد سردبیر مجله فیلم گلمکانی بود که با من صحبت میکرد و میگفت رسم مجله نیست چنین مباحثی با این حجم را در مجله چاپ کند اما چون اولین بار است که از تلویزیون چنین نقدی میشود ما با ریز کردن حروف آنرا چاپ میکنیم. پرسیدم مشکل ساز نیست گفت: «نه، راحتتر هم میتوانستی حرف بزنی». و این (گمان کنم) نخستین دیدار من با گلمکانی سردبیر مجله فیلم بود. یکی دو هفته بعد مجله فیلم را باز کردم، با تیتر درشت نوشته بود تلویزیون هنرمند را کارمند میکند.(۱) بعد هم دیدم درچندجا بهجای کلمه تلویزیون از کلمات «حکومت» و «دولت» که من ازترس و عمدا از کاربردشان در متن پرهیز کرده بودم استفاد کرده بود و من مقصودش از «راحت تر می توانستی حرف بزنی» را فهمیدم. ساعتی بعد با کلی اعتراض در اتاق سردبیر بودم. توضیح او که این کلمات رساتر بهمعنی است – در آن سالهای ناامن- بهکت من نمیرفت. بهاشاره گفتم من خودم را آماده دردسر برای متنی که نوشتهام کردهام نه بیشتر، و اگر مجبور باشم طبق قانون مطبوعات چهو چهوچه.. سردبیر وقتی دید من رضایت نمیدهم قبول کرد که این کلمات را بهعنوان اشتباه در شماره بعدی اصلاح کند و در یک(شاید هم در دو) شماره بعدی طوری این کار را کرد که هیچ کس متوجه نمیشد موضوع چه بوده است. در واقع او کار خود را کرد و خیال مرا هم در برابر محکمه احتمالی راحت کرد.
حدود شش سال پیش بود، رفته بودم بهدیدار ضرغامی معاونت سینمائی وزارت ارشاد و راجع به خرابی اوضاع سینمای مستند داد سخن راندم. ضرغامی قول داد ملاقاتی با حضور رئیس مرکز مستندسازی بگذارد که به نتایجی برسیم. این قول را چند بار پیگیری کردم چون بهدرازا کشید روزی به مناسبتی خودم به مرکز مستند سازی رفتم و اوضاع مدیریت آن جا را بدتر از نظام پوسیده تولید تلویزیونی دیدم. پریشان و عصبی رفتم مجله فیلم و باز پیش محرابی که مطبوعاتیها باید کاری بکنند و گفتم من حاضرم هرنوع همکاری از پیشنهاد موضوع بحث گرفته تا فهرستی از مدیران و صاحب نظران برای برگزاری میزگرد بدهم که با آن به بحث اوضاع سینمای مستند ایران دامن بزنید و قول میدهم این موضوع برای خوانندگان مجله شما هم خواندنی باشد. محرابی سردبیر را صدا کرد و گلمکانی آمد و گفت ما چند صفحهی مجله را دراختیار شما میگذاریم، اشخاص را هم هرترکیبی که بخواهی دعوت میکنیم اما برگزاری میزگرد و تنظیم متن صفحهها باخود شما. گفتم کار من نیست باید کسی از اهل مطبوعات این کار را بکند. گفتند چنین کسی را نداریم. چون هیچکدام نتوانستیم دیگری را مجاب کنیم من از میان همکاران مستندساز که دستی در کار مطبوعات داشتند نام تهامی نژاد و کلانتری را (که خودشان بهتر از من آنها را میشناختند) برای این کار پیشنهاد دادم و بیرون آمدم. دوهفته نشد که کلانتری وتهامینژاد گفتند گلمکانی صفحاتی را برای سینمای مستند در اختیار میگذارد که به سینمای مستند بپردازیم. (۲) من همچنان خودم را از این بحث برکنار نگهداشتم اما احساس نوعی بیعملی آزارم میداد و سعی میکردم جلوی آن فکر قدیمی را که از مدتها پیش در ذهنم لانه کرده بود بگیرم که باید «انجمنمستندسازان» را تاسیس کرد تا بهعنوان نهادی حقوقی دنبال احقاق حقوق ضایع شده سینمای مستند ایران باشد.
پس از حدود یک ماه از این ماجرا بلاخره یک روز به تهامینژاد تلفن کردم گفتم عزم جزم کرده ام بانی تاسیس هیئت موئسس انجمن مستند سازی بشوم، این کار حداقل بهسه نفر نیاز دارد. اگرخودم را یکی از این سهنفر فرض کنم تو هم می خواهی یکی دیگر از این سهنفر باشی؟ تهامینژاد پذیرفت و برای نفر دیگر کلانتری را پیشنهاد داشتم که موافقت کرد و کلانتری هم قبول کرد. بدین ترتیب هیئت موسس شکل گرفت که منجر به تشکیل انجمن مستندسازان شد و دارد راه خود را میرود. گمان میکنم جناب سردبیر بهطور غیرمستقیم در این اتفاق نقش مثبت داشتهاست.
خانه سینمای ایران یا خانه سینمای اکران؟ این خانهی کدام سینماست؟ هیئت موئسس انجمن مستند سازان برای نخستین بار خانه سینما را در برابر این پرسش نهاد که تعیین کند خانهسینما خانه کدام سینماست. کشمکش هیئت موسس با خانه سینما برای وارد کردن انجمن مستندسازان به خانهسینما بهخاطر مخالفت هیئت دیره بهدرازا کشید و در این میان من با رفتن رئیس هیئت مدیره خانه سینما (سیفالله داد) به معاونت سینمائی وزارت ارشاد پساز ضرغامی باردیگر به وزارت ارشاد روی آوردم که برنامه معاونت سینمائی بهعنوان نماینده دولت در عرصه سینمای ایران برای سینمای مستند چیست؟ در این رفتوآمدها متوجه شدم که برداشتن موانع رشد سینمای مستند ایران با گفتگو در اتاق های دربسته با مدیران ارشاد و هیئت مدیره خانه سینما به نتیجهای نمیرسد چرا که گرچه برخی مدیران دولتی و بعضی اعضاء خانه سینمای حسن نیت دارند اما اکثر مدیران دولتی و صاحب نفوذان درون خانه سینما خود مانع اصلی رشد سینمای مستند ایران هستند. پس چاره کار پخش کردن استدلالها و تحلیلهای مستند سازان در میان جامعه سینمائی بود که توجههمگانی را جلب کند. نخستین نامه سرگشاده من به معاونت سینمائی وقت(سیفالله داد) بود. چون تاثیر عاجل ندیدم دومی را به نام وزیر ارشاد (مهاجرانی) نوشتم. و چون واکنشی ندیدم از مدیران دولتی بریدم و از آن پس بیشتر به نام اهالی سینما و بعدا با نگاه بهافکار عمومی مطلب نوشتم. نامه راجع به عملکرد مدیران دولتی با مقاله/ نامه سوم کامل شد که به عملکرد خانه سینما در عرصه سینمای مستندو سینمای ایران میپرداخت. این نامه اختصاصا در مجلهفیلم چاپ شد(۳). وقتی مدیر صفحهی فرهنگی یکی دو روزنامه برای دریافت همزمان این گونه نامهها علاقه نشان دادند موضوع را با گلمکانی درمیان گذاشتم. سردبیر گفت وقتی نامه را بههمه بدهی روزنامه پس از یک روز آنرا چاپ میکند و من که حروفچینی و پخش مجلهام حدود ده روز طول می کشد مطلب چاپ شده ده روز پیش دیگران را چاپ نمیکنم. پیشنهاد کردم نامه را پیشتر بهاو بدهم و یک روز پیش از پخش مجلهفیلم در اختیار روزنامهها بگذارم. سردبیر بهاصرار من پیشنهادم را بهسختی پذیرفت. در بیرون آمدن همزمان نامه در مجله فیلم و روزنامه ها بار اول موفق شدیم اما باردوم چنین نشد و مجلهفیلم وقتی بیرون آمد که روزنامهها بیرون آمده و نامه را منتشر کرده بودند. از این پشامد مهرابی شکوه کرد، گلمکانی دلخور و حتی بدگمان شد که بیتوجهی من این بلا را برسر او آوردهاست و گفت برای چاپ نامهها در مجله فیلم باید از خیر روزنامهها بگذری. گفتم موضوع دیگر فقط سینمای مستند نیست. اشکال در سینمای ایران است که سینمای مستند را هم بیمار کرده است گفتم مجله فیلم یک بخش از جامعه، آنهم جامعه سینمائی را پوشش میدهد اما روزنامهها افکار عمومی، مدیران سیاسی، مدیران فرهنگی و اجرائی را آگاه میکنند و تحول نظام سینما(تلویزیون) کشور(۵) بههر دوی اینها نیازمند است. گفتم بهفاصله یک تا دو روز مطلبی به دست خوانندگان مجله فیلم میرسند که بسیارشان خواننده روزنامه نیستند تکراری نیست. اما حرف سردبیر یکی بود: من مطلب تکراری چاپ نمیکنم و نرفت میخ آهنین برسنگ و دل سردبیر نرم نشد که نشد. و منهم بی آنکه سردبیری آشنا داشتهباشم بهنوشتن ادامه دادم و هربار که مقاله/نامهای فراهم میشد دراختیار خبرگزاریهای ایسنا و ایرنا و روزنامهها میگذاشتم. روزنامهها برخی بهفراخور سیاست خود گاه تمامی یا بخشی از آن را چاپ میکردند. که متاسفانه با بسته شدن فلهای روزنامهها از تعداد خوانندگان اوضاع نابسامان سینما(تلویزیون) ایران کمتر شده است.
اما رابطه من و سردبیر بهجاست و هر گاه سردبیر به به من تلفن میزند می پرسد نامهچی دارید؟ و من اگرنداشته باشم هم میگویم دارم اما باپیششرط شما که معامله سرنمیگیرد.
واقعت این است که خرابی اوضاع سینما(تلویزیون) ایران خارج از تصور است و غفلت مجلس و نهادهای کلان مرتبط با آن نیز بیش اندازه است. پس راجع به این موضوع باید بسیار گفت و نوشت و تا موقعی که اتفاقی نیفتاده است این گفتن ها نه تنها تکراری نیست که ضروری و تازه است. امروزه ضرورت جامعه ایرانی است که نشریات سینمائی در کنار بحثهای زیبائی شناسانه. مضونی و محتوائی به نقد نظام سینما(تلویزیون) ایران هم بپردازند، جون این سیستم بیمار محصولش هم بیمار است و نشریات سینمائی و خوانندگان این نشریات و سینماروهای کشور را هم بیمار میکند.
چنین به نظر میرسد بهبهانه بیست سالگی مجلهفیلم سردبیر مرا واداشت مطلبی اختصاصی برای مجله فیلم بنویسم و من هم در این نوشته اختصاصی حرفهای خودم را تکرار کردم. باکی نیست هر دو کار خود را کردیم. پس در این فرصت پیش آمده بیستسالگی مجله فیلم را به تمامی کسانی که در آن کار میکنند تبریک میگویم و امیدوارم مجلهفیلم به عنوان بخشی از مطبوعات سینمائی ایران، دردهه سوم عمر خود بخش ویژه ای را به نقد و ارائه راهکار نظام سینما(تلویزیون) کشور اختصاص دهد و تا هنگامی که این نظام سینمائی درجهت حقوق و منافع ملی متحول نشده است از این کار دست برندارد و چندان هم در بند تکرار این نوع مطالب نباشد چرا که نقد نظام سینما(تلویزیون)ایران چنان ضروری است که از هر نشریه که چاپ شود نامکرر است.
ابراهیم مختاری مرداد ۸۱
- مجله فیلم- ۱۵ مرداد ۱۳۷۱- شماره فوقالعاده تابستان
- پی گیری سردبیر برای داشتن صفحات ثابتی راجع به سینمای مستند در مجله فیلم و علاقه بهکار مطبوعاتی دو مستندساز(پیروز کلانتری – و بعدا محمد جعفری) سرانجام سبب شد صفحاتی ثابت در مجله فیلم به سینمای مستند ایران اختصاص پیدا کند. درواقع سردبیر توانست در تاریخ مطبوعاتی سینمای ایران در مجلهفیلم پایهگذار صفحات ثابتی در یک مجله عمومی سینمائی باشد مفهوم سخن این است که در ایران سینمای مستند پیش از آنکه توسط مدیریت سینما یا تلویزیون یا بخش خصوصی به نمایش همگانی مداوم درآید در مطوبوعات عرضه همگانی و مداومی پیدا کرد اما متاسفانه به سبب غیرمطبوعاتی بودن کلانتری و جعفری این صفحات مدتی است تعطیل شده است. پرسش این است که آیا سردبیر میتواند برای بخش مستند در مجلهفیلم یک یا چند روزنامهنگار و منتقد را مشغول کند؟
- خانه سینما مستقل نیست: مجله فیلم-شماره ۲۳۷ تیر ۱۳۷۸. ۴- سینمای ملوکالطوایفی ایران مجله فیلم ش.۲۵۹- مهر ۱۳۷۹ . ۵- دراین نامه مقصود از (تلویزیون) که درکنار سینما و در پرانتز آوردهام، آنبخش از تلویزیون و مدیریت آنست که بر سینمای(داستانی، مستند و انیمیشن)ایران تاثیر میگذارد.