مجله زنان را به خاطر موضع روشنگرانه ای که نسبت به وضعیت زنان دارد از جهاتی میتوان با آن بخش از سینما، به ویژه سینمای مستند ایران، که به مسائل زنان می پردازد مقایسه کرد. من خود بههمین سبب اغلب اوقات مجله زنان را می خوانم و از همین زاویه با برخی از همکاران این مجله همکاری گهگاهی مانند نگارش این چند سطر یا گفتگوهائی راجع به فیلمها دارم.
این روزها که به سینمای ورشکسته ایران نگاه میکنم فکر می کنم اگر نشریات در عرصه سیاسی رکن چهارم دموکراسی هستند در سینمای ایران رکن دوم دموکراسی اند. موضوع تفکیک قوا در عرصه سیاسی که بستر آن از پیش موجود و پس از انقلاب در عمل نسبت به گذشته واقعی تر شد و بحث با معنای آن هنوز ادامه دارد، در سینمای ما به سبب ساختار کهنه و متاثر از نظام سیاسی استبدادی گذشته اساسا چنین بستری نداشت. ما میبایست پس از انقلاب برای توضیح و احقاق حق ملت از مدیران دولتی/حکومتی در سینما نیز (همانند عرصه سیاسی) چنین ساختاری را طراحی وچنین بستری را ایجاد میکردیم. اما بهجای این کار با سهلانگاری تمام، سینما (و ماموریت تلویزیون در سینما) ی ایران را کت بسته تحویل مدیران دولتی/حکومتی دادیم و هم سینما هم جامعه و هم مدیران را دچار مشکل کردیم و داریم چوبش را میخوریم.
قانون سینما هم که اخیرا زمزمه تهیه آن بلند شده بود، چون مدیران دولتی نتوانستند(یا نخواستند) آن را تدوین کنند بدون آنکه توضیح دهند موانع چه بود، به خاک سپرده شد و صدای کمیسیون فرهنگی مجلس و سازمان مدیریت و برنامهریزی یا هیئت دولت برای پاسخ به یکی ازمبرم ترین نیازهای سینمای ایران درنیامد. در حالیکه همین موضوع اگر با سماجت و به درستی توسط مجلس پیگیری میشد میتوانست به طراحی نظام نوین سینمای ایران منجرشود.
البته نمیتوان انتظار داشت که مدیران دولتی/حکومتی در سینما در جهت رسیدن به یک قانونمندی در جهت حقوق و منافع ملی در سینما آستین بالا بزنند زیرا در بسیاری جاها این امر در گرو حذف و محدود کردن برخی اختیارات مدیران دولتی است چنین کاری دراصل وظیفه مجلس است که چون پیگیر آن نیست بودجه دولت(سرمایه ملی) بر همان مدار پیشین و به یاری سازمان مدیریت و برنامهریزی وارد ساختار عقب افتاده سینما (تلویزیون) کشور شده، برای چرخش و سرپا نگه داشتن مجموعه ورشکستهای هزینه میشود.
سینما پدیده ای ملی است و نیمی از ملت ایران را زنان تشکیل میدهند. پس نشریات زنان از این زاویه بسیار بیشتر میتوانند به سینما بپردازند.
ساختار عقب افتاده سینمای ما چون فاقد نهادهای مستقلی است که با ضمانتهای اجرائی لازم بتواند درکنش واکنش موثر با بخش دولتی/جکومتی سینما قرار گیرد، درعمل فقط یک رکن(دولتی/حکومتی) دارد. در چنین سینمائی مطبوعات به رکندوم احقاق دموکراسی ارتقا پیدا میکنند. پس در مطبوعات بسیاری از مسائل سینما (تلویزیون) را که برای سینمای ما ضروری است اما ساختار کنونی سینمای ایران توانائی و بضاعت لازم برای پرداختن به آن را ندارد میتوان طرح و تا حدودی کارشناسی کرد که حساسیت برخی نهادها را برای تغیر و تحول برانگیزد. «رونق یا ورشکستگی سینمای ایران»، «مجلس و سینمای ایران»، «سازمان برنامه و سینمای ایران»، «ساختار ملی (یا غیرملی یا ضد ملی)سینمای ایران» از جمله موضوعاتی است که مطبوعات میتوانند در چندین شماره پیاپی به هریک بپردازند تا شاید (کمسیون فرهنگی)مجلس، سازمان برنامه، هیئت دولت نیز از غفلت نسبت به سینما بیرون آیند
امیدوارم روزی نشریه زنان به مسئله تفاوت کاربرد حجاب در جامعه و در سینمای ایران – که ظاهرا مسئلهای زنانه است اما دراصل مسئله ای فرهنگی است- بپردازد. موضوعی که اگر سینمای ایران ساختار ملی می داشت یا اگر دارای مرکز ملی سینما میبود – مثل بسیاری مسائل مهم دیگر سینما که در عین نیاز جامعه بهآنها تعطیل افتاده است – باید در آنجا طرح میشد و به آن پرداخته میشد.
# هر جا واژه تلویزیون آمده است مقصود نقش تلویزیون در سینمای ایران است.
#هرجا واژه سینمای ایران امده است مقصود سینمای داستانی، مستند، و انیمیشن است که در اندازههای زمانی بلند و کوتاه برای مردم در شیکههای متفاوت نمایشی به چرخش درمیآید
ابراهیم مختاری – ۱۷/۳/۸۲