آقای سرکوهی در یادداشتی در سایت بی بی سی فارسی:
“BBC” <persian@bbc.co.uk>
به روز شده: ۱۱:۳۹ گرینویچ – سه شنبه ۱۶ اوت ۲۰۱۱ – ۲۵ مرداد ۱۳۹۰
کتاب میراث پهلوانی را در یادداشتی معرفی کرده اند. از توجه ایشان به کتاب سپاسگزارم اما نوشتن راجع به چند نکته را لازم می دانم.
ایشان نوشته اند” “مولف به درستی بر نقش تحولات جامعه ایرانی در ناپدیدی سنت پهلوانی در ایران تاکید می کند اما درباره نقش «مدیران دولتی» در ناپدیدی این سنت ها، امکان احیاء این سنت ها و مقایسه سنت های پهلوانی با ورزش های سنتی ژاپنی، از نگاه نوستالژیک دهه های گذشته متاثر است”.
ایشان در جای دیگر می نویسند.
“ناپدیدشدن سنت پهلوانی، ورزش های باستانی و زورخانه ها در ایران نه حاصل خطاهای مدیران دولتی که منتجه تحولات جامعه و از جمله جذابیت و روزآمدی ورزش های غیرایرانی از سویی و وابستگی ورزش های باستانی به تاکتیک های رزمی منسوخ و شیوه های سپری شده زندگی از دیگر سو بود.”
آقای سرکوهی نوشته اند:
“مولف کتاب میراث پهلوانی بر پیوند زورخانه ها و سنت پهلوانی تاکید کرده و از گسست تدریجی این پیوند «از دهه ۲۰ به بعد»، که ورزش های نو در ایران رایج شدند، انتقاد می کند.”
نقلی که آقای سرکوهی از کتاب می کنند دقیق نیست.
در کتاب میراث پهلوانی “برپیوند زورخانه و سنت پهلوانی تاکید” نشده است. چون “زورخانه” همواره جزئی از “سنت پهلوانی” بوده است. مولف “از گسست تدریجی این پیوند” هم انتقاد نمی کند. چون اساسا” گسست تدریجی این پیوند” معنا ندارد. سنت پهلوانی را کسی با پیوند زدن چند تکه بهم نساخته بود که که بتوان از ” گسست تدریجی ان” انتقاد کرد. سنت پهلوانی مثل یک اندام زنده هستی یکپارچه ای داشت که از آغاز قرن اخیر – یا کمی زودتر – رو به مرگ رفت. آنچه که مولف نقد می کند جدائی “کشتی پهلوانی” از “زورخانه” است.
ایشان از سوی نویسنده کتاب میراث پهلوانی “ناپدید شدن سنت پهلوانی” و “ورزش های باستانی و زورخانه ها” را “حاصل خطاهای مدیران دولتی” قلمداد می کنند و سپس بر این مبنا نگاه نوستالژیک را به نویسنده نسبت می دهند و بخش اعظم یادداشت کوتاه خود را به نقد نگاه نوستالژیک از پهلوانی اختصاص می دهند. در حالی که بحث کتاب اصلا “ناپدید شدن سنت پهلوانی” و “امکان احیای این سنت ها” – که اقای سر کوهی به نویسنده نسبت می دهد- نیست.
یکی از مسائلی که در کتاب میراث.. طرح می شود، جدا کردن “کشتی پهلوانی” از “زورخانه” – و پیرو آن موضوع برگرداند کشتی پهلوانی به زورخانه – است. این که مدیران دولتی ورزش سنت پهلوانی را “ناپدید” کرده باشند در کتاب نیامده است و ربطی به کتاب ندارد. سنت پهلوانی نهادی شهری است. طلایه مدرنیته در شهرهای ایران کار سنت پهلوانی را پیشتر از نوین سازی ساختار ورزش در ایران ساخته بود.
نگاهی به پیشگفتار کتاب میراث که شرح نخستین مواجهه نویسنده با موضوع کتاب است می توانست مانع سوئ تفاهمی باشد که برای نویسنده یادداشت رخ داده است: “..پس از مدتی متوجه شدم در اغلب محلات و در بسیاری از شهرهای ایران هنوز جماعت زورخانه رو هر شب یا هر صبح سر ساعت معینی به زورخانه می روند و به رسم پهلوانها ورزش می کنند. واژه “هنوز” بر این جمله سایه انداخته است چون با تغییر ساختار اقتصادی اجتماعی و استقرار نهادهای نوین خیلی وقت بود که پهلوانها نقش عملی خود را در زندگی اجتماعی از دست داده بودند و اعتقاد مردم هم به گره گشائی آنان از مشکلات از کف رفته بود…اما مجموعه مراسمی که در زورخانه ها به اجرا در می آمد مشتی حرکات ورزشی مثل “شنارفتن”، “میل گرفتن” و “کباده کشی” بود که بی معنا می نمود و تماشایش پس از چند بار کسالت آور می شد…به زودی معلوم شد ورزشی که امروزه رایج است پیش ازین، مقدمه ای بود برای ورزشکاران تا تن خود را گرم کنند و کشتی بگیرند. در آن روزها مردم برای ورزشکارانی که کشتی میگرفتند به زورخانه می آمدند نه برای دیدن این ورزش به اصطلاح باستانی که “گوشت کوب هوا کردن” است و درخود بی معنا و حتی خنده دار می نماید[i]… پرس و جوها و نشستن پای صحبت این و آن ..مرا به این (پرسش و) باور رساند که – صرفنظر از هرگونه ارزشداوری- اگر بخواهیم سنت پهلوانی یکپارچگی خود را داشته باشد یا معنای گمشده خود را در شکل – و نه در محتوا- پیدا کند کشتی پهلوانی باید همانند پنجاه سال پیش به زورخانه برگردد و در پیوندی زنده و سازگار با مجموعه مراسم ورزش های زورخانه ای قرار بگیرد.” (ص ۱۲)
و در پایان کتاب( ص۴۵۳) بار دیگر به بحث بازگرداندن کشتی پهلوانی به زورخانه و تفاوت آن با بحث احیای سنت پهلوانی صراحتا اشاره شده است “…سنت پهلوانی یک “شکل” داشت یک “محتوا” … از هفتصد سال پیش، کشتی و مراسم ورزش با ابزار زورخانه ای که همگی یک مجموعه را می ساخت “شکل” این سنت بود و نقشی که پهلوان در هر دوره ای به عهده داشت “محتوای” آن بود. ما بحث محتوائی نمی کنیم درباره “شکل” سنت پهلوانی بحث می کنیم.”
کشتی پهلوانی به حکم مدیران دولتی در حدود ۱۳۲۰ از زورخانه جدا شد و بحث بازگرداند کشتی پهلوانی به زورخانه هم از همان زمان درگرفت. می توان در این چارچوب موضوع “بازگشت کشتی پهلوانی به زورخانه” بحث کرد و گواه آورد که کشتی پهلوانی به زورخانه بازگشت پذیر هست یا نیست. این موضوع ربطی به احیای سنت پهلوانی ندارد.
حکایت زورخانه در شکل کنونی حکایت خانه قدیمی ایست از پدرمادری درگذشته که به فرزندان به ارث رسیده باشد و فرزندان، یکی کلاه فرنگی آن را برداشته و بخشی از خانه را محو کرده، دیگری دار و درختان آن را فروخته حوض وباغچه را ضایع کرده و سومی در و پنجره ها را برده باشد و حالا خانه را به نوه های خانواده نشان دهند و بگویند گذشتگان ما و شما دراین خانه زندگی می کردند. کسی اگر بگوید سروشکل این بنا را شبیه اصل کنید تا تصور دروغینی به تماشاگر ندهد به معنای نوستالژی احیا بنا برای زندگی کردن در آن نیست. بازسازی درست حمام گنجعلی خان کرمان هم در “شکل کامل” آن برای احیا کردن حمام خزینه نیست .
در هرحال موضوع بازگشت کشتی پهلوانی به زورخانه جای بسیار کوچکی را در کتاب گرفته است. آنچه بخش اصلی کتاب را می سازد تصویر اهل سنت پهلوانی، به زبان خودشان در آخرین لحظات دوره ایست که این سنت هنوز در میان بخشی از جامعه ایرانی زنده بود و به قول حاج فیلی ” زورخانه جای گوشت کوب هوا کردن” نبود.
از روی فصل ها، مقدمه و پایانه، به نشانی های درست تری از موضوع کتاب می توان رسید.
ابراهیم مختاری. ۴/۶/۹۰